سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  صاحب داریم ما

پنج شنبه 88 فروردین 13 ساعت 1:10 صبح
بسم الله
خیلی خدا دوسمون داشته که اول سال گوشمو پیچوند...
گفت اقا ممد
حواست باشه داری کجا میری...چیکار میکنی...تو دلت چیه...

تا اومدیم بگیم غلط
کردیم و این حرفا کار از کار گذشته بود...

ولی اینو فهمیدم که صاحب
دارم..

حتما نخواسته پر بزنیم یا فعلا وقتش نیست...
عشق
خلاصه اینکه خیلی
میخوامت...

خدا خودمو میگماااااااااااا...
تجربه قشنگی بود...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه
صاحب دارم



  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  از پلاک تا پلاک

جمعه 87 اسفند 30 ساعت 10:36 صبح
بسم الله
قبل از سال نو رفتیم یه جایی که شاید با دیدن و شنیدن بعضی چیز ها آدم بشم یا حداقل به آدم شدن نزدیک بشیم...
رفتیم که بگیم که هنوز پای آرمانها و ارزش هایی که بخاطرشون از ما ل و جان خودشون گذشتند هستیم...
رفتن مهم نیست،مهم اینکه وقتی برگشتیم چی تو دستامون داریم...چی یاد گرفتیم و چطور این آموخته هامون رُ به عمل برسونیم...
خلاصه اینکه همیشه شهدا رفیق های خوبی و با معرفتی بودن اگه بی معرفتی هم شده باشه از طرف ماست...
انشالله این دفعه رفاقتمون از طرف ما خیلی زود کمرنگ نشه که اگه بشه بد میریم تو خاکی...
پشت گردان تخریب خیلی جای خوشگلی بود واسه اینکه یه دست رفاقت درست درمونی با شهدا بدیم..که حالا حالا ها کسی نتونه خرابش کنه...
سال نو با دلی نو و رفاقتی نو، یکی از عیدی هایی بود که شهدا به ما دادند...
دعا میکنیم که امسال روی تقویم نوشته بشه...
ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی (علیه السلام)....تعطیل...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه
پرچم نیست دیگه...
 
 

  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  منتظر نیستم...

شنبه 87 اسفند 17 ساعت 10:19 عصر
بسم الله
زلیخا و یوسف و انتظارش...
ما و یوسفمون و انتظارمون...
خاک تو سرم...
نه بابا،نمیخوام حرفای خوشگل موشگل بزنم...خودتو نگاه کن ببین جرات داری به خودت بگی منتظر؟؟
تو 24 ساعت چند ثانیه به یاد اقامون هستیم...؟؟
اقامون باید صبح تا شب گریه کنه از دست کارهای ما...
اقامون از دست ما مثلا شیعه ها خیلی ناراحته...چقدر اخه گناه...چقدر کثافت کاری...
یه بزرگی گفت:اقا واسمون دعا میکنه که عذاب بهمون نازل نشه..خاک تو سرم
ما چقدر برای اقامون دعا میکنیم؟
کی هست که اقا رو واسه خودش بخواد؟
هر کسی واسه دل خودش اقا رو میخواد...
اگه یه غریبه نگاهت کنه و کارهاتو ببینه میگه بیچاره اون اقایی که اینا سنگشو به سینه میزنن...
اون اقا دلشو به اینا خوش کرده؟؟ زیر لب هم شاید بگه خدا صبرش بده...
دل کدوم ما امام زمانی هست؟؟خدایی دیگه...کلاهتو قاضی کن...
اقامون خیلی غریبه...بین منتظرهاش هم غریبه...
چند تا جمعه غروب کرد و عین خیالمون نبود...
یه سپری واسه خودمون درست کردیم و هر غلطی میخواهیم میکنیم ... اره اسمش اخر زمان...
میگم اینا چرا این کارو میکنن...میگی عزیزم اخر زمان دیگه ..بیخیال...
خیلی بدبختم...خیلی...
اقا من خیلی بد کردم من خیلی گناه کردم...
ولی به جان مادرت خیلی دوست دارم...
اخه چرا الکی لفظ میای...پس این همه دل شکستن ها چیه...ر
وزی چند بار دل اقا رو میشکونی با کارهات؟؟

اصلا کاری تا حالا کردی واسه خشنودی اقا؟؟
فقط بگو اقا بیا پس کی میایی...اقا بیاد چون تو منتظرش هستی؟؟به چه امیدی بیاد؟؟
ولی من این چیزا نمیدونم...
من اقامو دوست دارم...مگه بدها دل ندارن...والا...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
بارون آرزو میکنم...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  یعنی میشه که بشه؟!

پنج شنبه 87 بهمن 24 ساعت 6:26 عصر
بسم الله
خیلی بده تو کشوری که ادعای شیعه بودنش میشه و سنگ همه رو به سینش میزنه نیازی به تبلیغات دشمن نباشه برای کشف حجاب چون خودش رو غلطک افتاده هر روز بدتر از دیروز...
خیلی درد داره تو یه برنامه صدا و سیما کشورمون مجری برنامه انقدر بد آرایش کرده باشه که کارگردان روش نشه تصویر از جلو بگیره...
خیلی بدتر اینه که الگوی دختر و پسرهای جوونمون شده باشه چند تا دختر و پسر و زن و مرد خراب بازیگر و به اصطلاح هنرمند...
(که هر روز گندشون در میاد)
خیلی آدم میسوزه وقتی میبینه هواداران یک نامزد انتخاباتی تبلغیاتشون بیشتر
روی دخترهای نا معلوم و خراب طراحی میشه...

آدم گریه اش در میاد وقتی تو یه سالن ورزشی که مسابقه برگزار میشه کارگردان به خاطر داغون بودن حجاب تماشرگران خانم نتونه تصویری از تماشاگران داشته باشه...
دو تا شاخ در میاره وقتی میبینه زنی با شوهرش تو خیابون رد میشه که حجابش از صدتا دختر خراب بدتره...
کجا رو نگاه کنیم...؟؟زمین نگاه کنیم سایه دخترهای فاحشه رو میبینی....آسمون نگاه کنی دختر و پسری میبینی که دنبال یه غار یا نقطه کور توی کوه هستن...جلوتو نگاه میکنی کسایی رو میبینی که می مونی اینا دختر هستن یا پسر یا پسر هستن یا دختر...چشاتم میبندی هم وقتی باز میکنی یه جایی هستی که ... و یه عالمه حرف...
میای تو خونه خودتو تو آیینه میبینی، حالت از خودت بهم میخوره که این همه حرفارو میزنی
ولی خودت داری میشی یکی از اونا که داری نفرینشون میکنی...
به هر کسی میخوای پناه ببری به دروغ پناهت میده ولی
پناهگاهی که از هر طرف یه سوراخ بزرگ داره ...

میخوای به دلت نگاه کنی میبینی که هیچی نمونده واسه دلخوش کردن بهش...
ولی تو همه این زشتی ها وسیاهی ها یه جایی هست که مثل خورشید گرم و روشن ...
 یه نفر هست که هی میگه بیا پیش خودم ولی انقدر گوشامون کر شدن که
صدایی رو میشنوه که نباید بشنوه...

تنها پناهی که آدم میتونه به اون اطمینان کنه که گرم تر از آغوش مادر و مطمئن از هر پناه دیگر است...
خدا جوووووووووووووووووووووووووووووووون خوووووودمه....
خدارو دوست دارم نه به خاطر اینکه خلقم کرده به خاطر اینکه این اجازه رو بهم داد که
مخلوقش باشم...

یعنی میشه تو این بارون هایی که میاد ما هم بارونی بشیم؟؟؟به قول بچه ها بشین تا بشی...!!
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه
پرچم کو؟؟

  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  پرچم بالاست یعنی این

چهارشنبه 87 بهمن 16 ساعت 10:26 عصر

بسم الله
امید سفیر ایران در فضا...
دم برو بچه های هوا فضا گرم که خدایی وسط این همه تحریم و فشار های خارجی و تئوریهای عجیب غریب اروپاه و امریکا تونستن پرچم ایران رُ مثل همیشه ببرن بالا...
یه مشت محکمی به دهن کسایی زدن که فکر می کنن با تحریم میتونن
ایران وایرانی رو به زانو در بیارن...

اقتدار ملی
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم که...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  سلام بر مردی به رنگ جهادی

جمعه 87 بهمن 11 ساعت 4:31 عصر

بسم الله
سلام بر نخست وزیر شجاع و مقتدر ترکیه
حاج رجب طیب اردوغان

کاری به مسلمان و غیر مسلمان بودن ندارم هر چه هستیم انسان هستیم...
و تو ای اقای اسرائیل نسل کشی کردید و کاری به جز کشتن کودکان و زنان بلد نیستید
و از این جنایات لذت می بری!!
حتی میتونم بگم کدوم نخست وزیر اسرائیل این حرفو زده
وقتی داشتم زیر نویس میخوندم که حاج رجب چی گفته همین طوری به تلویزیون
نزدیکتر می شدم...
داشتم از تعجب شاخ در می آوردم اخه ترکیه یکی از پایه ثابت های اسرائیل تو بیشتر مسائل ولی انقدر این رژیم ظلم و خراب کاری کرد که تا ترکیه خونش به جوش اومد و اردغان حرفای دل مردمش را این طور به پیر مرد مردنی اسرائیل گفت
خیلی حال کردم...
ولی از یه طرف باید تاسف بخوریم بزنیم تو سرمون که چند تا کشور مثلا مسلمون اون همه زیر آبی رفتن ولی کشوری مثل ترکیه این طوری پشت مردم غزه  وایسادن و اینم از نخست وزیرشون...
شعار های مردم ترکیه با عمل شجاع نخست وزیرشون به جهان نشون داد که 
انسان های آزاده هنوز زنده اند...
به قول بچه ها سگ یکی از بچه های ترکیه می ارزه به به کل مصر و عربستان بقیه ترسوهایی که زیر آبی رفتن
خلاصه اینکه پرچمو برد بالا حاج رجب و خط نشون جدی برای اسرائیل و حامیانش کشید
ولی یکی بهم گفت هنوز زیاد جو گیر نشو تا چند وقت دیگه معلوم میشه داستان!!!
داستان از چه قرار بود کلیک کن
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه..
پرچم خال شد


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  یا کربلای غزه..

دوشنبه 87 دی 30 ساعت 10:53 عصر

بسم الله
این است پاداش مجاهدین راه خدا...
...و چه زیبا در بین زیبایی ها پیروز شدید...
بچه ها مچکریم...
 پیروزی خون بر موشکها و بمی های فسفری

یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم خال شد...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  نامه ای به برادرم...

جمعه 87 آذر 22 ساعت 9:51 عصر

بسم الله
اینجا هوا همیشه سرد است و من همیشه در انتظار گرما...
اینجا فقط بوی خاک و خون می آید...
به مدرسه میروم...
در مدرسه کلاس ریاضی وعلوم وهنر نداریم...
بابا رفت...
بابا رفت ولی نیامد...
برادرم به دنیا آمد ولی روز بعد از دنیا رفت...
جمله سازی را با این کلمات را حفظ هستم...
پدر...مادر...خون...شهادت...رفتن...بغض...تنهایی...ترس...
به ما فقط درس شهادت یاد میدهند...
در کلاسمان همه شاگرد ممتاز هستند...
بعد از مدرسه با بچه ها بازی میکنیم ولی نه آن بازی های قدیمی بلکه بازی با خون...
و هر کسی که در بازی برنده شود جایزه اش مدال افتخاری است که خدا به او میدهد و کنار اسمش مینویسیم...

شهید...
در کنار هم چه زیبا خوابیده اند
اینجا چیزی برای خوردن نداریم ولی غذای روحمان توکل به خداست و
برایمان کافی است...
روزهایمان را با گریه و شبهایمان را با ترس تمام میکنیم...
اسم اینجا را که یادت هست...
غزه...
و خوب میدانی جنگ معنی اش است...
این قسمت ماست و سپاس گذار خدا هستیم...
برادرانم در اینجا  به خاک و خون کشیده میشوند و در آن طرف عبا پوشان عربی به فکر اقتصاد دشمنان ما هستند...
غیرت؟؟
اینجا خون و شهادت تنها کلماتی هستند که بر زبان هایمان جاری است...
هر روز که از خواب بلند میشوم باورم نمیشود که زنده هستم...
و چه سخت است این زندگی برایمان که هر روز از تعداد خانواده ام کم میشود...
من این روزها و شبها را دوست ندارم...
ما همچنان به مبارزه ادامه خواهیم داد و پیروزی برای ماست...
ما غیرت داریم و ناموس خود یعنی وطنمان را از گرگ ها نجات خواهیم داد...
در اخر نامه ام میخواهم سوالی بپرسم...
آیا هنوز بوی مظلومیت را حس نکردی؟؟
نمی دانم نامه ام به دستت میرسد یا نه ولی امید وارم در نامه بعدی از پیروزی وطنم برایت با ذوق و شوق فراوان بنویسم...
منم مثل تو طلب باران یا بارانی شدن میکنم...
این هم پایانی مثل پایان نامه های تو...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه
پرچم محو شد!! 


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  و خدایی که در همین نزدیکیست...

شنبه 87 آذر 16 ساعت 12:30 صبح

بسم الله
ای خداااااا...ای خداااااا...صدامو میشنوی...؟؟
منو وِل نکن...
منو جلوی فرشته هات،تو خِجل نکن...
من همون بندَتم،منو محروم از آب و گل نکن...
یا منو بخر یا منو ببر...
دِل دِل نکن...
ای خدای کرم...
عمری بندتم...
نزار عقده شه یه نگات تو دلم...
رحمی کن خدا...
تو به این دل و چشای ترم...
چی میشه بشم بنده ی خوبت...
من که نوکرم...
ای خدای من...
یه نگات بسه واسه ی دلم...
گیر یه نگاس این دل شکسته ام...
قربونت برم...
ای خدای من...ای خدای من
من تو رو میخوام...
به خودت قسم...
من فقط خود،خودتو میخوام...
کی میشه بیام...
زیر یه نگات...
بشم همونی که خود تو میخوای...
یه روزم میشه بارون بیاد...
منم بشم خیس نگات...
تا همه بهم بگن، بنده ی خدا
بنده خدا، نمیشه گدا...
چون داره اربابی بنام خدا...
ولی اول و اخرش بگم ای خدا...
من فقط خود،خودتو میخوام...
ای خدای من...قربونت برم...
منم یواشکی قبول کن...!!
نگو که نمیشه...چون میدونم هر چی بخوای همون میشه 
پ.و : عرفه مارو یادتون نره...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم کو؟؟

 



  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  دلمان شکسته...خوردش نکنید...

شنبه 87 آذر 9 ساعت 10:56 عصر

بسم الله
(یه بار میخوام یه طرفه به قضیه نگاه کنم و میخوام زمانی رو بنویسم که طرح در حال اتمام است)


انگار زبون آدم برایشان نا مفهموم است...
پارک ملت یا پارک لاله یا پارک ساعی داریم...
بگذارید اسمش بهشت زهرا(س) بماند...
بگذارید قدمگاه خوبان بماند...
قدرت خود را به انسان های زنده نشان دهید...
مگر این شهدا چه مزاحمتی برای شما ایجاد کردن...
شعار می دادید و حالا ورق ها برگشته؟؟
خوشگل کردن قبور شهدا ارزش بیشتری دارد به قطره قطره اشکهای مادری که نگران خانه ی فرزند شهیدش است؟؟
شهدا روی مادر و اشک مادر خیلی تعصب دارند...
و یادتان باشد که شهدا خدای غیرت هستند....
صدای ماشین های نارنجی رنگشان آرامش را از مزار امام زادگان شهرمان گرفته است...
بهشت زهرا(س) ....
مگر چه گناهی کردند این بی گناهان؟؟
خانواده شهدا...
شب میخوابن و صبح در حال خوردن صبحانه دستور اجرای طرح های مزخرف خود را میدهن...
اینجا شهر خودمان است اینجا با طهران شما فرق دارد...
چقدر غربت؟؟
بابا جان...طرف میخواد بره خونه خودشو خراب کنه باید 2 سال این ور اون ور بزنه تو اون اداره نارنجی پوشان...حالا داستان چیه که برای خراب کردن خانه های شهدا اجازه لازم نیست...
و او می ماند که ماندنی است...
خدا خود خدایی وخدای ما تو هستی...
یا محمد وعلی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم کو؟!


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


<      1   2   3   4   5   >>   >
: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :